رنگ و فرش ایرانی

رنگرزی و خشک شدن

صنایع دستی و هنر سنتی فرش و رنگ

پشم و مو و هر الیاف دامی از همان آغاز در ریسندگی و بافندگی جای خاصی یافت. در مناطقی نظیر مصر و بین النهرین به دلیل هوای گرم و رطوبی، كتان و پنبه كاربرد بیشتری داشت و قطعاتی از بافته‌های این الیاف در مقایر مربوط به امرا و شاهزادگان سلسله‌های حكومتی مصر دیده می‌شود كه قدمت آنها بعضاً به 6000-7000 سال پیش می‌رسید. برخی از یافته‌های به دست آمده از مصر سپس آناتولی و بین النهرین كه قدمت آنها به عصر نوسنگی، از هزاره ششم قبل از میلاد، می‌رسد.

پارچه هایی است كه بافت ساده با نخ‌های ظریف ریسیده شده بعضاً رنگ شده دارد و رنگ‌های به كار رفته عموماً رنگ‌های گیاهی است.

در برخی از نقاط اطراف دریای مدیترانه كه احتمالاً مسكونی بوده آثاری از تور، طناب، نمد ونخ‌های تابیده پرزدار عمدتاً كتانی با رنگ آبی رنگ شده یافت شده است. قطعه‌ای از پارچه‌ای ضخیم مربوط به هزاره دوم قبل از میلاد در دست است كه احتمالاً متعلق به چادری مقدس(معبد) بوده و زردرنگ  است. در منطقه‌ای كه این پارچه یافت شده(در سواحل مصر) مقادیری پارچه كتانی و بافته‌های دیگر به دست آمده است كه نشان از تجاری بودن منطقه دارد.

همان طور كه گفته شد وجود چرخه‌های ریسندگی در منطقه ایلام، در غرب ایران متعلق به هزاره پنجم قبل از میلاد از وجود بافندگی و برخی تولیدات به آن خبر می‌دهد با فترتی در حدود دو هزار سال قبل در این منطقه پدید آمد. آثار نساجی و بافت پارچه را در مناطق زیر نفوذ سومری‌ها و آشوری‌ها و به خصوص بافت پارچه‌های رنگین را در بابل می‌توان پی گرفت. كشف میله‌ای مسی كه نوعی ابزار ریسندگی است در تپه حصار دامغان. از تداوم ریسندگی و بافندگی در ایران در هزاره دوم پیش از میلاد خبر می‌دهد با تجدید حیات فرهنگ اقوام قومی ایرانی و افزایش اقتدار مادها و اینكه آنان اقوامی گله دار و دامدار بوده‌اند می‌توان استفاده از پشم و الیاف دامی را درآن دوره به خوبی توجیه كرد. اسناد و مدارك بعدی حاكی از آن است كه امرا و حكام ماد به موازات كسب اقتدار و افزایش تجملات و شكوه دربارهای خویش استفاده از لباس‌ها  پارچه‌های گران بها و زینتی را نیز افزایش دادند به شكل  تزئینات لباس‌های دربار ماد چه در همان زمان و چه در حكومت‌های بعدی از جمله پارسها توجه و ازآنها تقلید می‌شده است.

امپراطوری گسترده و قدرتمند هخامنشی نه تنها خود از صنایع و تولیدات دنیای زیر سلطه اش در تجملات وتزیینات دربار و پایتخت خویش استفاده می‌كرد بلكه با حمایت از حرفه‌ها و صنایع به تولید بسیاری از كالاها و به خصوص انواع پارچه نیزمی پرداخت پارچه هایارغوانی كه امرا و سرداران هخامنشی استفاده می‌كردند به احتمال زیاد با رنگ ارغوانی مشهور به دست آمده از صدف‌های دریایی رنگ می‌شد و شهرت جهانی داشت.

فرش پازیریك كه در حدود سالهای 1945 میلادی، پرفسور رودنكو روسی در گور یكی  امرای سكایی در دره آلتایی در مرز مغولستان  سیبری كشف كرد به گواهی غالب باستان شناسان فرشی است كه به دلیل شباهت مطلق نقوش آن با طرح‌های رایج عصر هخامنشی ایرانی است و به احتمال زیاد این فرش درپاریس ویا نواحی زیر سلطه فرهنگی، سیاسی ایران بافته شده است.

وجود این فرش كه فرشی كارگاهی است و طراحی شده با بافت و ساختاری دقیق است نه فقط بر وجود صنعت گسترده فرش بافی بلكه بر وجود صنایع پیشرفته نساجی گواهی می‌دهد. رنگ‌های به كار رفته در این فرش كه در نهایت زیبایی و هم آهنگی است از وجود مراكز رنگرزی كه درآنها از رنگ‌های گیاهی و یا رنگ‌های رایج زمانه از جمله صدف‌های ارغوان و غیره استفاده می‌شد، خبر می‌دهد.

بعداز سقوط حكومت هخامنشی به دست اسكندر وی بسیارسعی كرد كه فرهنگ یونانی از جمله پوشاك و شیوه زندگی یونانی را در ایران گسترش دهد. اگرچه معدود مجسمه‌ها و آثار باقیمانده از آن دوران نمودار رواج این فرهنگ به خصوص لباسهای پرچین با رنگ‌های ساده و روشن یونانی است، در كمتر از یك قرن شهرت بافته‌های ساسانی به هویت و فرهنگ خاص ایرانی مرزهای عالم را در می‌نوردد.

در دوره ساسانی ایجاد راههای كاروان رو، فراوانی وسایل حمل و نقل و ایجاد ایستگاه‌ها و كاروانسراها گسترش تولیدات مختلف نظیر شیشه سازی و ساخت ابزارفلزی و به خصوص منسوجات پشمی و ابریشمی را به دنبال داشت همچنین تسلط ایران بر راههای كاروان رو تجاری واردات ابریشم لازم برای نساجی ایران را موجب شد.

از سوی دیگر نظیر امپراطورهای قدرتمند گذشته، استفاده از صنعتگران و هنرمندانی كه از كشورهای دیگر به اسارت گرفته می‌شدند امری عادی و رایج بود با آنكه صنعت نساجی و قالی بافی دوره ساسانی در حد شكوفایی  پیشرفت بود از وجود برخی از این صنعتگران به خصوص بافندگان رومی دررشد و بهبود صنایع نساجی مناطقی نظیر شوشتر یاد شده است. علاوه بر تولید فرش، تولید پارچه‌های ابریشمی و دیبای شوشتر و تافته‌ها و حریرهای ابریشمی بخصوص با استفاده ازابریشم‌های وارداتی از چین در مراكز عمده تولید نظیر شوشتر و شوش و جندی شاپور و به طور كلی سیستان و خوزستان رواج كامل داشت برخی از پارچه‌های باقیمانده از ذوران ساسانی در قبور حكمرانان مصر وبعدها در كلیساهای اروپا در قرون وسطی پیدا شده است.

كشف نمونه هایی از پارچه‌های دوره ساسانی كه شاهكارهایی از ذوق و ظرافت وهنر طراحی رنگ رزی به حساب می‌آیند ناشی از وجود صنایع پیشرفته رنگرزی و نساجی و بی تردید بافت فرش است كه افسانه فرش بهارخسرو (بهارستان) اعتبارآن را به اوج می‌رساند.

شرح این فرش افسانه‌ای درغالب نوشته‌های مربوط به قرون اولیه اسلامی آمده است آنچه درباره این فرش گفته می‌شود علاوه بر اشاره به استفاده ازسنگ‌ها و جواهرات و تزیینات گران بها و بی مانند استفاده از رنگ‌های زیبایی است كه تمام  فصول را به نحو حیرت انگیزی در مقابل نگاه بیننده قرار می‌داده است.

به رغم دوران فترت و انفعال ایرانیان درقرون اولیه اسلامی تداوم تولید پارچه و قالی به خوبی احساس می‌شود در كمتر از صد سال بارگاه باشكوه خلفای تازه به قدرت رسیده به خصوص عباسیان وارث هنر و مهارت و تجربه صنایع شكوفای دوره ساسانی می‌شود. جامه‌های رسمی و پرده‌های ابریشمی فاخری كه شهرت بسیار داشتند، فرش‌های عالی جهرم. بافته‌های حریر و پرند اصفهان، گلابتون مرغوب طبرستان و نیشابور. طلاسان‌های عالی كرمان و دیبا و فرش‌های نخی ابریشمی شوشتر كالاهایی است كه حتی در قرون وسطی نیز به همراه نام ایرانی به همه دنیا می‌روند. در تمام این سالها همواره فرشهای دستباف چه به صورت غنایم و چه به صورت هدایا از سی شهرهای ایران در دربار خلفا و حكمرانان  عرب حضور دائمی داشت.

تأثیرهنرهای ایرانی نظیر معماری و سفال گری و به خصوص پارچه در غال كشورهای دور و نزدیك و در حوزه گسترده حكومت بیزانس در تمام قرون وسطی دیده می‌شود. در قرون بعد نیز در دوران آل بویه و سپس سلجوقیان به وجود كارگاه‌های رنگرزی  بافت به صورت كارگاه‌های صنعتی و تولیدی در بسیاری شهرهای ایران نظیر یزد، كاشان و اصفهان اشاره شده است. در این كارگاه‌ها علاوه بر بافندگان، رنگ رزان به طور دائم حضور داشتند و تجربه و مهارت و ذوق خود را در این رنگرزها به كار می‌گرفته اند. شهرت ایرانیان در رنگ سازی و دریافت ارزش رنگها به خصوص در زمینه‌های مربوط به كتاب سازی و منیاتور نیز به مرزی رسیده بود كه با گسترش مكتب هنری برجسته‌ای نظیر مكتب هرات ایرانیان به عنوان استادان رنگ ساخته می‌شدند.

كلاویخو در سفرنامه اش از نگار جامه یاد می‌كند و می‌گوید:همان طور كه از اسم آن پیداست پارچه‌ای دارای نقش و نگار بود و در تار وپود آن از رشته‌های زر یا نخ‌های رنگین استفاده می‌شد. به دست پارچه بافان زبردست بافته می‌شد و لطف و زیبایی آن معرف ثروت سلاطین و فروانوایان وقت بود این لباسهای فاخر را تنها سلطان نمی پوشید بلكه گاه به عنوان خلعت به دیگران اعطا می‌شد. كسی كه مأمور صباغی و رنگ پارچه‌ها و ابزار كار بافندگان و حقوق آنان بود خدایگان طراز خوانده می‌شد.

 

دربارة زیبایی و ظرافت نقاشی‌ها و مینیاتورهای مكتب هرات كه بعدها به تبریز و سپس اصفهان منتقل شد، بسیار گفته شده است طراحان و نقاشان این هنرها طرح‌ها و نقوش درخور تحسین منیاتور را به شیراز منتقل كردند و با وجود دقت و ظرافت و مهارتی كه در این طرح‌ها به كاررفته است نمی توان آنها را بدون توجه به رنگ‌های انتخابی برایشان كه نتیجه و شاهكار تلاش و زحمت هنمرندان گمنام رنگرز است در نظر گرفت. رنگ‌های درخشان و بی بدیل منیاتورها عمدتاً حاصل رنگهای معدنی شناخته شده از تركیبات و سنگ‌های معدنی رنگینی نظیر كرم و اخرا و لاجورد و غیر بودكه همراه باطلا برای تذهیب  تشعیر منیاتورها به كار می‌رفت اما رنگ‌های فرش با استفاده از گیاهان و طبیعی  به كمك مهارت استادكاران رنگرز به حد و دامنه‌ای رسید كه به تدریج دیگر هنرها و صنایع دستی را ر سایه قرارداد روناس و نیل و اسپرك و پوست گردو  پوست انارو زعفران وسایر رنگهای گیاهی كه ازصدها سال پیش بشر شناخته بود به دست هنرمندان رنگرز ایرانی جلوه‌ای یافت كه در هیچ كجای دیگر جهان تقلید شدنی نبود.

به دلایل بسیار روشن كه مهمترین آن نا امنی شغلی و اجتماعی بود صنعتگران از جمله رنگرزان سعی در مخفی نمودن رموز كارخویش داشتند شاید به همین دلیل است كه ما امروز اشارات اندكی از روش كارشان و از آن كمتر نام وارزش كار آنان در دست داریم.

دانشمند انگلیسی هلكوت كه در قرن شانزدهم می‌زیست به یكی از بازگانان هم میهن خود می‌گوید:در ایران فرشهایی از پشم زبر كه در دو طرف دارای ریشه‌های نخی است خواهی دید. این فرشها بهترین انواع فرش عالم  رنگ‌های آنها بهترین و زیباترین رنگهاست. تو باید به این كشورها بروی و به انواع وسایل باید متوسل شوی تا بتوانی از مردم آنجا طرزرنگ كردن(خامه) قالی را یاد بگیری. زیرا اینها به طوری رنگ شده كه باران و سركه و شراب در رنگشان تأثیر نمی كند چون تو این علم را از آنها آموختی به اسرار آن دست خواهی یافت و خواهی توانست در رنگ كردن فرش آن را به كار بری و به تداوم آن اطمینان داشته باشی زیرا  رنگی كه در رشته‌های زبر ثابت باشد قطعاً در رشته‌های باریك منسوجات ثابت تر است البته باید از رنگ‌های مایع و وسایل رنگرزی و بهای آنها آگاه شوی.

شاردن نیز در سفرنامه خود با تحسین و ستایش از تولیدات نساجی و مخمل و حریر كاشان می‌گوید:صنعت رنگرزی در ایران بیشتر از اروپا توسعه و ترقی یافته است چون رنگهای این كشور دارای روشنی و جرم نسبی بیشتر است و چندان زود زایل نمی شود ولی افتخار این فن بیشتر از هنر صنعتی ایارانیان. منوط به خصوصیات هوا و اقلیم آن كشور است زیرا محیط خشك و صاف  این سرزمین موجب درخشش مخصوص رنگهاست  و همین طور عناصری در رنگ آمیزی و رنگرزی به كار می‌برند گل یا خاك سرخ و روناس( اپوپوناكس) است و این دو عنصر در ایران فراوان‌اند بقم قرمز كه از اروپا داده می‌شود و بقم ژاپن و نیل هندی كه از هندوستان می‌آید رنگرزان علاوه بر مواد مزبر از نباتات نیز استفاده می‌كنند رستنی‌های بسیار و نباتات طبی متعددد  خود كشور صمغات و پوست‌های درختان میوه مانند گردو انار و عصاره لیمو و لاجورد كه كلمه آزور را ما از آن ساخته ایم از سرزمین همسایه ایران ازبكستان وارد می‌شود ولی كشور ایران مخزن عمومی آن است.

بعد از دوران صفویه بر اثر حوادث تاریخی و دردهایی كه بر ایران می‌گذرد سقوط عمومی در صنایع و تولیدات ایران شاهدیم در عصر قاجار این سقوط به نفع واردات كالاها و تولیدات خارجی افزایش می‌یابد با این وصف اسناد تجاری در دست است نشان می‌دهد كه حتی دوران قاجار صادرات ایران در بعضی از اقلام دارای ارزش بوده و بر واردات پیشی داشته است بهترین نمونه را در رشد  شكوفایی و گسترش صارات فرش در اواخر دوره قاجار می‌توان دید به رغم آسیب جدیی كه به بسیاری از صنایع و تولیدات بومی و سنتی وارد شد فرش دستباف رشد چشمگیری یافت در اینباره تجار خارجی دخالت و نظارت مستقیم داشتند حاصل این امر اگر چه به نفع فرش ایران بود ولی به دلیل تأثیر و نفوذ بازارهای خارجی آسیب هاییی بر فرش ایران وارد آمد كه دلایل آن را قبل از هرچیز در نفوذ تولیدات صنعتی از جمله رنگهای سنتزی می‌توان یافت.

رنگرزان محلی دركارگاههای رنگرزی از رنگهای طبیعی است استفاده می‌كردند و آنها را تبدیل به خامه‌های رنگین و زیبایی می‌كردند كه نقوش فرش را تجسم می‌بخشید در دوره صفویه فرش بافی رسمی(كارگاهی) برای بافت فرشهای بزرگ پارچه رشد یافت كه خواست دربار و یا برای هدیه به كشورهای خارجی بود.

در تمام این احوال و بعدها نیز در دوران رشد مشاركت شركتهای خارجی در تولید فرش ایران وجود رنگ‌های گیاهی و طبیعی و استفاده از رنگرزان ماهر و كارگهای رنگرزی محلی امری جدایی ناپذیر از بافت پارچه و فرش بوده است.

با گسترش كار این شركتها و نیاز بیشتر به شم رنگ شده به تدریج رنگهای شیمیایی كه چندان زمانی از تولید آنها نمی گذشت به كارگاههای رنگرزی راه یافت در گزارشی مربوط به سال 1894 با تحسین از كار شركت‌های خارجی و رؤسای شركت زیگلر كه از تولیدكنندگان بزرگ آن سالها در اراك بودند آمده است: آنها در این تأسیسات دارای خامه‌های مسكونی برای كاركنان و مأمورینشان و انبارها و بالاتراز همه صباغ خانه بودند و آنها می‌خواستند مرغبوترین رنگ را به دست آورند… .  آنها كهكشانی ازرنگ تلانبار كرده بودند

در ادامه همین گزارش درباره چندین شركت دیگر در همین زمان با تأسف می‌گوید:آنها به خاطر یك امساك بی اهمیت در رنگرزی از رنگهای جوهری استفاده می‌كنند ولی در اثر استفاده از رنگهای قرمز و سبز و آبی كه همه از پشم‌های با رنگ جوهری است.. . . . . . .  جای تعجب است كه ایرانیان كه تولیدات كارگاههای قالی بافی نسل‌های سابق كشور خود را می‌شناسند و به آن مباهات می‌كنند یك چنینی ناهم آهنگی را در قالی‌های مورد مسامحه قرار داده.. . . .  شاهد ورود رنگهای جوهری را به ایران قدغن كرد ولی هنوز وارد می‌شود… . . . .  به من گفتند كه این جوهر بیشتر ازآلمان وارد می‌شود و در جعبه‌های قند از بغداد و در حلبی‌های نفت از قفقاز به صورت قاچاق وارد ایران می‌شود.

این واقعیت تلخ كه بعدها با نام رنگهای انیلینی حضور آشكاری در فرشهای ایران پیدا كرد چندین بار مورد اعتراض و ممانعت مسئولان وقت قرار گرفت از جمله تشكیل كمیسیونی در سالهای اوایل بعد از انقلاب مشروطه بود كه بازرگانان را از صدور فرش‌های رنگ شده با انیلین مانع می‌شد و متأسفانه به علت مقاومت و اعتراض و ناآگاهی برخی از تجار این مسئله پی گرفته نشد.

درتحولاتی كه طی صد سال اخیر در فرش ایران پیش آمده است  تاریخ آن دركتاب‌های دیگر به تفصیل بیان شده همواره بر این اصل تأكید شده است كه تصور از فرش خوب و با ارزش ایرانی بدون نقش و رنگ‌های اصیل آن غیرممكن است هر دو این عناصر ارزش ماهیتی و هویتی در فرش ایران داشته‌اند و بی هیچ تردیدی تغییر رنگهای اصیل و كهن ایرانی در فرش، زیانی كمتر از تغییر بی دلیل نقشهای بومی و اصیل ایرانی ندارد این مطلبی است كه در این كتاب بدان پرداخته خواهدشد.

 

قبلی «
بعدی »

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *