« داستان این طور شروع شد که یک روز، ماشینی از راه رسید و با برخورد به پایههای ستون سقف کوچه « حاجی ها» در بازار قدیمی عودلاجان باعث تخریب این سقف که قدمت آن به 300 سال پیش میرسید، شد. این اتفاق باعث شد تا سازمان میراث فرهنگی سر برسد و این سقف را بازسازی کند. از همان جا جرقهای زده شد و تفاهم نامهای بین میراث فرهنگی و شهرداری امضا و منعقد شد. در این تفاهم نامه نوع کاربری بازارچه را صنایع دستی اعلام کردند و به عنوان بازارچه صنایع دستی مطرح شد. تا آن زمان هیچ بازارچه منسجمی با عنوان بازار صنایع دستی وجود نداشت. در خیابان ویلا (نجات الهی) هم جسته گریخته مغازههای صنایع دستی وجود دارد، اما یک بازار یا بازارچه مشخص و پایدار تحت نام صنایع دستی وجود نداشت. برای مرمت و بازآفرینی بازار عودلاجان از کاروانسرای صدرالسلطنه الگو برداری شده است. طراحی سقف بازارچه هم از همان بنا الگوبرداری شده است. پس از آن برای مغازهها درب چوبی در نظر گرفته شد. اعتباری که برای این کار در نظر گرفته بودند چیزی حدود 800 میلیون تومان بود. تعدادی از دربها را نصب کردند، بقیه را هم انشااله در آیندهای نه چندان دور تحویل خواهند داد».
آنچه که خواندید برگرفته از متن مصاحبه ماهنامه 7 دانگ با ابوالقاسم حیدری رییس هیئت امنای بازارچه صنایع دستی عودلاجان است که به خوبی گویای یک تحول جدید در عرصه اقتصاد صنایع دستی در قلب پایتخت است. برای کسب اطلاعات بیشتر پیشنهاد میکنیم متن کامل مصاحبه ایشان را با هم بخوانیم.
*لطفا خودتان را برای خوانندگان ماهنامه 7 دانگ معرفی و در باره چگونگی راه اندازی بازارچه عودلاجان توضیح بفرمایید
ابوالقاسم حیدری هستم، عضو(رییس)هیئت امنای بازارچه صنایع دستی عودلاجان. 25 سال است که در بازار عودلاجان شاغل هستم. من این افتخار را داشتم که طی این چند سال در راستای مرمت و احیای بازارچه تاریخی عودلاجان توسط کسبه محترم بازارچه و تبدیل آن به بازارچه صنایع دستی نقش کوچکی داشته باشم. ابتدا من و کسبه بازارچه هیچ نظر و علاقهای نسبت به صنایع دستی نداشتیم،اما وقتی شرایطی پیش آمد که این بازارچه بازسازی شود و تفاهم نامهای هم امضا شد، تمایل به همکاری پیدا کردیم. گفتنی است اولین گام را در این مسیر دکتر فراهانی رئیس وقت میراث فرهنگی تهران برداشت. الان کل بازارچه ثبت میراث فرهنگی تهران هستند.
*روند پذیرش و تغییر شغل کسبه به چه صورت انجام شد؟
کسبه بازارچه عودلاجان چون بازارچه مروی را دیده بودند که بعد از مرمت رونق خوبی گرفته بود بنا بر این حاضر شدند که در مرمت بازارچه خودشان یعنی عودلاجان شرکت کنند و حتی حاضر شدند که تغییر شغل و کاربری بدهند. بازارچه عودلاجان قبلا راسته آهن فروشی و پلاستیک فروشی بود. شغل قدیم کسبه شغل بومی بود و ما چند طیف داشتیم. ابتدا شغل اصلی من آهن فروشی بود، اما پس از اینکه موضوع مرمت و بهسازی بازارچه پیش آمد، با جمعی از دوستان و زیر نظر دفتر توسعه محلی یک ان. جی. او تشکیل دادیم. میراث فرهنگی و شهرداری منطقه 12 تفاهم نامهای را با هم امضا کردند که ما هم به عنوان نماینده کسبه بازارچه عودلاجان فعالیتهایی را در زمینه بازسازی و نحوه بازسازی آغاز کردیم.
بقیه کارها را به سیاستهای بالادستی موکول کردیم و آمادگی خودمان را اعلام کردیم که در صورتی که از ما حمایت به عمل بیاید کارهایی را که از ما میخواهند انجام خواهیم داد. البته تدوین و هماهنگی همه این کارها بر عهده دفتر توسعه محلی و خانم توسلی بود. در ادامه موضع این دفاتر توسعه محلی تغییر کرد و کار یک مقدار با وقفه روبرو شد. قرار بر این بود که بعد از مرمت، کارگاههایی برای آموزش نحوه تولید صنایع دستی و فروش صنایع دستی داشته باشیم. قبل از اینکه کار شروع بشود دفتر توسعه محلی 2 سال برنامه ریزی کرد و تمامی شغلها و مغازههای بازار را ثبت کرد. مغازههای این بازارچه خم کاری آهن، کیف دوزی و سراجی، پلاستیک و نایلون فروشی بود.
*طبیعتا در طول مسیر با مشکلاتی هم مواجه شدهاید، این طور نیست؟
کسبه به خاطر امضایی که کرده بودند، حاضر شدند که اگر بازارچه بر اساس یک بازار تاریخی بازسازی بشود تغییر شغل میدهند و به صنایع دستی روی میآورند. اما همانطور که عرض شد متاسفانه به دلیل تغییر سیستم، کارگاهها برگزار نشد و کارگروهها هم تشکیل نشد. بنابراین وقتی مرمت تمام شد مشکلاتی برای ما بوجود آمد. یکی از مشکلات این بود که کسبه بازارچه از صنایع دستی چیزی نمیدانستند، نه از تولید و نه از فروش! در نهایت به خاطر تغییر مدیریت در راس میراث فرهنگی استان تهران، خانم توسلی ما را به آقای نامور مطلق و خانم دکتر محمودیان معرفی کردند که این دوستان هم در حق ما کمکهای بسیاری کردند. یکی از شرایطی که میراث فرهنگی تهران در تفاهم نامه قید کرده بود گرفتن موافقت کمیسیون ماده 5 شورای شهر تهران برای تغییر کاربری یک راسته بود، اما مشکل اینجا بود که مردم و کسبه رای به تغییر کاربری داده بودند ولی در متن تفاهم نامه اسمی از صنایع دستی برده نشده بود. بنابراین از طرف سازمان میراث فرهنگی کشور یک بازنگری در متن تفاهم نامه مورد نظر انجام شد و در نهایت اعلام شد که اگر شورای شهر تهران و کمیسیون ماده 5 تصویب کند و بازارچه عودلاجان به عنوان راسته صنایع دستی اعلام شود، ما – یعنی سازمان میراث فرهنگی – از هیچ گونه حمایتی دریغ نمیکنیم. در نهایت طی این فرآیند 8 ماه زمان برد تا ما توانستیم موافقت کمیسون ماده 5 را بگیریم.
*پس از موافقت کمیسیون ماده 5 چه اتفاقی افتاد؟
اجرای این مصوبه با هدف ارتقای کیفیت زندگی و رونق اقتصادی به شهرداری منطقه 12 تهران واگذار شد. در نتیجه یک تعداد از مغازهها که امکان و سرمایه داشتند شغل هاشان را عوض کردند، اما برخی دیگر که سرمایه نداشتند هنوز نتوانستهاند وارد این عرصه شوند چرا که صنایع دستی هم هزینه بر هست و هم به اصطلاح خواب زیادی دارد؛ از وقتی ما این کار را شروع کردیم متوجه شدیم که صنایع دستی مثل مواد مصرفی و مرغ و گوشت نیست که هر روز توسط مردم مصرف بشود. به همین خاطر باید یک سری اجناس را بگیرید و به فراخور مناسبتها مثل زمان عید به بازار و مردم عرضه کرد تا به همدیگر به عنوان کادو هدیه بدهند. بنابراین صنایع دستی مشتری خاص خودش را دارد. به همین منظور و برای تبلیغات باز هم دست به دامان سازمان میراث فرهنگی شدیم و آنها هم برای این کار از صدا و سیما دعوت به عمل آوردند.
مراسم افتتاحیه خیلی خوبی توسط سرکار خانم محمودیان آقای شیر دل رئیس اتحادیه صنایع دستی اصفهان برگزار شد و قولهایی دادند. اصفهانیها به دعوت ما حدود 2 ماه در تهران ماندند تا اینکه به ماه محرم برخورد کردیم و مجددا رکود حاکم شد. با این وجود تعدادی از اصفهانیها که آمده بودند ماندند و به کارشان ادامه دادند.
*وضعیت اجاره مغازهها در بازارچه عودلاجان چگونه است؟
قیمت مغازههای اینجا بسیار پایین در نظر گرفته شده است یعنی برای هر متر 150 تا 200 هزارتومان. با این وجود هنوز هم مشکلاتی وجود دارد، مثلا یک نفر از صنعتگران که تولید کننده بود گفت همه پولم را برای تولید دادهام و دیگر پولی ندارم که اجاره بدهم. ایشان برای مدت یک ماه اینجا بود عکسهایی از او در آمریکا منتشر و باعث شده بود که یک معامله خوبی با یک شرکتی آمریکایی انجام بدهد. وقتی به این شخص گفتیم که چرا دیگر به بازارچه عودلاجان نمیآیید گفت به خاطر این که دیگر توان ماندن در بازارچه و هزینه کردن ندارم.
*این طور که معلوم است تعدادی از مغازهها وقفی است.
بحث دیگری که وجود دارد بحث اوقاف است. تعداد حدود 15 مغازه در بازارچه عودلاجان ملک اوقاف است. سنت وقف از قدیم الایام در بازار تهران وجود داشته است. پس از ماجرای مرمت و تغییر کاربری بازارچه عودلاجان اداره اوقاف اعلام کرد متقاضیان باید برای تغییر شغل در صدی پول بپردازند. و در نهایت مالکین بابت هزینههایی که کردهاند حدود 750تومن بود که حدود 650 میلیون را که پرداختهاند. نامه نگاریهای بسیاری شد. در ادامه اداره اوقاف رضایت داد که این مبلغ به صورت قسطی پرداخت شود اما صحبت ما این بود که اوقاف پولی از متقاضیان نگیرد. با آاقای ملکی شهردار محترم منطقه 12 جلساتی برگزار شد و ایشان در این مورد به اوقاف نامه نوشتند و بالاخره قرار بر این شد که اوقاف تنها برای تغییر سند مغازههای مقفی بگیرد. طی این پروسه در حدود 11 ماه طول کشید. در مرحله بعد اوقاف این سئوال را مطرح کرد که : «متقاضیان تغییر شغل میخواهند در کدام رشته صنایع دستی فعالیت کنند؟» که باید مشخص میکردیم که مثلا در رشته ملیله دوزی و متقاضی میبایست فقط در این رشته فعالیت داشته باشد. در این مورد هم با خانم دکتر محمودی جلسهای برگزار کردیم. ایشان هم طی نامهای رشتههای مورد نظر متقاضیان را به اداره اوقاف اعلام کرد. اگر انشااله این مرحله هم پشت سر گذاشته شود، آن وقت صاحبان مغازههای وقفی هم میتوانند فعالیتشان را شروع کنند.
*مشکل دارایی و مالیات را چگونه حل کردید؟
روزی که شروع به تخریب بازارچه کردیم آقای خسرو آبادی مسئول میراث فرهنگی ما را طی نامهای به دارایی معرفی کرد. صحبت اداره مالیات این بود که رسما به ما اعلام نشده که قصد تخریب دارید بنابر این از نظر ما مغازههای قبلی همچنان دایر است و باید مالیات بپردازند. کارشناس دارایی هم گفت باید مسئولین ذی ربط مثل شهرداری و میراث فرهنگی قبل از تخریب یک سری پلاکها را به ما معرفی میکردند که به علت مرمت و بازسازی قابلیت ارائه جنس و فروش را ندارند تا از شما مالیات نگیرند. من میدانم که میراث فرهنگی کشور خیلی گرفتار است اما حالا که اهتمام کردهاند این بازارچه را راه اندازی کنند و هزینههای زیادی کردهاند، خوب است که یک بار برای همیشه یک نشست با دارایی گذاشته و مشکل مالیات و دارایی حل بشود. چندین بار هم با ادارات گاز و آب و برق منطقه خیام جلسه گذاشتهایم. الحمد الله اداره گاز موافقت کرد که با ما همکاری کند.
*آیا وام و تسهیلاتی هم به کسبهای که حاضر به تغییر شغل شدند اختصاص داده شده است؟
قرار است به هرکدام از کسبه بازارچه عودلاجان 100 میلیون تومان وام دهند. حدود دو ماه پیش آقای رضاییان از بازارچه بازدید کردند، و گفتند شما لیست بدهید که چند تا مغازه هستند و چه کاری میخواهند انجام دهند نهایتا تا یک هفته دیگر این کار را به نتیجه میرسانیم. الان نزدیک به دو ماه است که ما این لیست را دادهایم اما دریغ از یک تماس تلفنی. کسبه بازارچه الان سه، چهار سال است از کاراصلیاشان افتادهاند و دیگر دست مایه ندارند. همه کسبه منتظر وام هستند تا کار را راه اندازی کنند.
*آیا در کنار صنایع دستی برنامهها و تفریحات جانبی هم برای بازارچه در نظر گرفته شده؟
برنامه دیگر ما در بازارچه عودلاجان راه اندازی کافه سرای سنتی با دمنوش است و قرار است که سرکار خانم دکتر قادری کمک کنند تا اینجا افتتاح بشود. این کافه بیش از صد میلیون تومان هزینه میخواست چون دیزاین آن بایستی به تایید سازمان میراث فرهنگی میرسید هر طرحی را نمیتوانیم در اینجا اجرا کنیم چون باید درخور و منطبق با یک بازارچه تاریخی باشد. انتظار این بود که بخشی از وام مورد نظر به این مکان اختصاص پیدامی کرد، اما فعلا خبری از وام نیست.
*حالا که مشکلات و برنامههای تان را اعلام کردید، چه انتظار و توقعی از مسئولان دارید؟
همه اعلام میکنند صنایع دستی بعد از نفت بیشترین ارزش افزوده را دارد و میتواند اشتغال زایی کند. اگر من امروز بتوانم یک فعالیت اقتصادی داشته باشم و جنسی که یک تولید کننده تولید میکند به صورت نمایندگی داشته باشم و در اختیار هم وطنم بگذارم کمترین کاری که انجام میدهم این است که یک کارگاه و کارگاههای بسیاری به همین ترتیب تعطیل نشود. توقع ما زیاد نیست. من و سایر اعضای هیئت امنا یعنی آقایان سپهری، شفیعی، قاسم کیایی و قادری به سیاستهای بالادستی چشم دوختهایم. هیچ کدام از ما هیچ اصراری مبنی بر اینکه صنایع دستی در این مکان دایر شود نداشتیم بلکه از ما خواستند که این کار شکل بگیرد و با قولهایی که به ما دادند، واقعا با چنگ و دندان ایستادگی کردیم. شهرداری و میراث فرهنگی برای یاری کسبه و رونق عودلاجان نباید زمان را ازدست بدهند. مدتی قبل متوجه شدم که شهردار جدید از منطقه هرندی که نزدیک اینجاست بازدید داشتند؛ امیدواریم از اینجا هم بازدید شود. ما در اینجا 700 – 600 متر فضای پارکینگ داریم که شهرداری تهران میتواند آن را از مالک اصلی خریداری کند چون این پارکنیگ به خاطر وضعیت سقف آن قابل استفاده نیست. در این فضا میتوان نمایشگاه یا گالری دائمی داشت یا هر مجلسی را برگزار کرد. من قبول دارم که شرایط سخت است. ما برای به سازی و روشنایی اینجا فشارزیادی را روی شهردار و قائم مقام محترم ایشان آوردیم، خیلی به ما لطف کردند اما هنوز کافی نیست باید در این مراحل آخر هم ما را بازهم یاری کنند تا انشاالله راه بیافتیم. تبلیغات و وام کمک بسزایی به ما خواهد کرد. ما اگر کارمان راه بیفتد میتوانیم به رشد اقتصاد کشور کمک کنیم. متراژ پروژه ما بیش از 300 متر است که در حال حاضر حدود 100 متر آن انجام شده است. در حال حاضر این کار در حدود 60 درصد پیش رفته است. فعلا تغییر مدیریتها باعث شده که کارها یک مقدار مسکوت بماند در عین حال ما فعالیت مان را در حد کارهای زیر بنایی ادامه میدهیم. انشاالله امیدواریم شهردار جدید هم همانند و حتی بهتر از شهردار قبلی ما را در این امر مهم یاری کند».
من خواهش میکنم حضور مطبوعات و رسانهها در بازارچه عودلاجان پر رنگتر شود. ما توقع داریم رسانهها و صدا و سیما عودلاجان را معرفی کنند. هنرمندان از ما حمایت کنند، مثلا حضورشان در بازارچه بیشتر شود.
*الان که با حرفه صنایع دستی آشنا شدهاید چه دیدگاهی در این مورد پیدا کرده اید؟
ما از طریق صنایع دستی متوجه قدمت کشورمان میشویم. من یک سایتی برای فروش مغازه راه اندازی کردم و در آنجا دیدم ملیله از دوران هخامنشی وجود داشته است و آثارش را در زنجان پیدا کردهاند. من آن موقع متوجه شدم که این رشته از قدمت بالایی برخوردار است و فوق العاده ریزه کاری و زحمت دارد. کار ما بیشتر یک کار فرهنگی است. هر کسی وارد این مغازهها میشود لبخند بر لبش مینشیند. در اینجا هیچ مغازهای حق آوردن جنس چینی را ندارد. فقط صنایع دستی ازتمام نقاط ایران در اینجا عرضه میشود. تعدادی توریست – هر چند که فصلی بودند – برای بازدید به اینجا آوردیم. با تور لیدرها و همچنین با آقای عالم نژاد که کافه تهران را در خیابان ویلا دارند دعوت به همکاری کردیم، که قول مساعد دادهاند. با این حال صنعتگران نمیتوانند ریسک کنند و به اینجا بیایند. این در حالی است که ما برنامههای خوبی داریم و از گردشگران خارجی و شهرستانی خواستهایم که از این منطقه بازدید کنند. الان صدای موسیقی سنتی را در بازارچه میشنوید که فضای فرهنگی و لطیفی ایجاد کرده است. سعی میکنیم از خانمها هم برای کار در این بازارچه دعوت کنیم تا خانوادهها و بازدید کنندگان احساس آرامش و امنیت بیشتری داشته باشند.
کسبه هزینه کردهاند، جنس آوردهاند اما متاسفانه افرادی که این نوع کارهای دستی را میخرند آنچنان که باید از این منطقه گذر نکردهاند تا خرید داشته باشند. ما طرحی را ارائه دادهایم که طی آن سوغات کل کشور را در بازارچه و به شکل زیبا و دلپذیری عرضه کنیم با این توضیح که زحت عمده این اقدام را شهرداری منطقه دوازده و آقای دکتر حسینی تقبل کردهاند. خواهش من این است که برای کادو و هدیه از صنایع دستی استفاده کنیم چون با این اقدام هم قیمت هدیه و کادو به مرور زمان ارزش بیشتری پیدا میکند و هم اینکه از صنایع دستی کشورمان حمایت کردهایم. حمایت از صنایع دستی، حمایت از میراث کشورمان و البته تولید داخلی است. هر خریدی که شخص در این صنعت انجام میدهد حداقل یک خانواده را از نظر مالی حمایت میکند. بالعکس اگر بخواهیم جنس چینی بخریم تولید در کشور از بین میرود و هنرمندان ما ممکن است حتی دست فروش چینیها شوند.
یکی از سیاستهایی که به نظر من اشکال دارد این است که بعضی از صنعتگران و تولید کنندگان عادت کردهاند اجناسی را که تولید میکنند به یک نمایشگاهی ببرند و بفروشند، اگر فروخته شد که فروختهاند اما اگر نفروختند برای نمایشگاه دیگر کنار میگذارند. آنها عادت نکردهاند که در یک مغازه و یک محل بمانند و کالا و محصول خود را عرضه کنند و برای خودشان و محصولاتشان هویت ایجاد کنند.
*و صحبت پایانی؟
در پایان از آقای دکتر نامور و سرکار خانم محمودیان، و همچنین از صنایع دستی کشور و تهران که خیلی از ما حمایت کردند صمیمانه قدردانی و تشکر میکنم. همینطور جا دارد از آقایان محمد نژاد و ملکی و نیز از قائم مقام ایشان آقای دکتر سعادتی تشکر کنم که در این پروژه ما را یاری دادند. در آخر از شما هم ممنونم که وقت گذاشتید و به این بازارچه سنتی تشریف آوردهاید.