نقاش و نقشبند

نقاشی طرح فرش

«درنگی بر زندگی و آثار خواجه غیاث الدین علی نقشبند»

پژوهشگران قدمت ریسندگی و بافندگی در ایران را با توجه به آثار موجود با سابقه‌ای طولانی، به هزاره‌های پیش از میلاد و دوران نوسنگی نسبت می‌دهند. به مرور این فن رو به تكامل نهاد تا دوران صفوی كه اوج درخشان پارچه‌بافی در ایران محسوب می‌شود. شاهان صفوی با حمایت از نساجی و تاسیس مراکز بافندگی در شهرهای مختلف از جمله اصفهان و یزد و كاشان و… همچنین تجارت با سایر کشورها موجبات رونق این هنر را فراهم آوردند. در این خصوص آمده است كه شاه عباس بیشتر به هنرهای دارای سندیت رسمی؛ معماری و شهرسازی و سوداوری اقتصادی، سفالینه، منسوجات و فرش صادراتی علاقه‌مند بود تا به نقاشی و تولید كتابهای قیمتی (ولش 175). چنین توجهی به نساجی باعث شد كه در این دوره تنوع و تحول در جنس، بافت، رنگ و نقوش منسوجات اتفاق افتد که به همت هنرمندان و صنعتگران توانا میسر شد. مهارت رنگرزان این دوره موجب شد انواع رنگها با سایه روشنهای متعدد تولید شود و در اختیار بافنده قرار گیرد. بافندگان صفوی نیز توانستند از الیاف گوناگون به طریقی استفاده کنند که طرح پارچه با ظرافت و کاربرد متنوع خاکستریهای رنگی هر چه بیشتر به نقش طراحی نزدیک شود. حاصل کار پارچه‌هایی نفیس در طرحها و جنس‌های مخلتف بود که چشم بینندگان را نوازش می‌كرد. حمایت از بافندگان و ارزش و نفاست آثار تولید شده منجر به آن شد که نام هنرمندان بافنده دوره صفوی چون سایر هنرمندان بر آثارشان نقش بندد. یکی از برجسته‌ترین استادان و هنرمندان این فن ظریف كه نقش نامش بر منسوجات، هنر ایران را بلند آوازه كرد، غیاث‌الدین علی یزدی است که به واسطه تبحرش در طراحی نقوش به نقشبند شهرت یافت.
خواجه غیاث الدین علی نقشبند نقاش و نقشبندی توانا، بافنده‌ای مبدع و چیره دست، کمان‌گیری جسور و شاعری خوش قریحه از دیار یزد بود که مدیریت کارگاههای نساجی سلطنتی دوران شاه عباس در اصفهان را بر عهده داشت. این حمایت شده دربار شاه عباس، منسوجات دوران صفوی ایران را به چنان شکوفایی و شهرتی رساند که شهره زمان خویش گردید و شاهان و شاهزادگان ایران و سایر بلاد خواهان و خریدار پارچه‌های تولید وی بودند. چنانچه مولف کتاب جامع مفیدی آورده است: خواجه غیاث‌الدین در فن نقشبندی عدیل و نظیر نداشت. پیوسته به قلم اندیشه امور غریبه و صور عجیبه بر صحایف روزگار می‌نگاشت و اقمشه نفیسه به اتمام می‌رساند و در آن كار به مرنبه‌ای بلند آوازه گشت كه پادشاهان هند و ترک و روم تحف و هدایایی به جهت او ارسال فرموده اقمشه‌ای که در کارخانه طبیعت او به اتمام رسیده بود طلب می‌نمودند. (مستوفی بافقی، ۱۳۴۰، ص ۴۲۹).

خواجه غیاث‌الدین ضمن توجه و شناخت تجربه و میراث هنری گذشتگان، هر کجا هنری برجسته و بدیع می‌یافت از آن بهره می‌برد. وی همچنین از ابداع و نوآوری نیز واهمه نداشت، بافت پارچه‌های چندتابی و مخمل با نقوش انسانی و ملهم از ادبیات از ابداعات ویژه اوست. وی که خود از نوادگان خوشنویس معروف مولانا کمال خطاط بود فرزندان و شاگردان برجسته‌ای نیز پرورش داد که نامشان در تاریخ باقیست. این هنرمند برجسته پس از سالها زندگی در شهر اصفهان و مدیریت کارگاههای سلطنتی زری‌بافی و مخمل‌بافی به موطن خود یزد بازگشت و همانجا دارفانی را وداع گفت. یزد در آن هنگام به واسطه وجود غیاث و فرزندان و نوادگانش به مركز نساجی ایران بدل شده بود.
هدف از این نوشتار معرفی این هنرمند شهیر ایرانی نیست زیرا در مورد غیاث‌الدین‌علی نقشبند یزدی به عنوان نقاش و طراح، نقشبند‌، بافنده و شاعر بسیار سخن گفته شده و پژوهش‌های متعددی انجام پذیرفته است، اما هنوز ناشناخته‌های بسیار در زمینه‌ نگرش و رویکردهای هنری وی وجود دارد که با بررسی بیشتر میسّر خواهد شد. برآنیم به وجهی متفاوت از شخصیت غیاث نقشبند بپردازیم كه در سایر منابع كمتر به آن پرداخته شده و آن حمایت و هم‌نشینی با نقاش برجسته دوره صفوی صادقی بیك افشار است كه به قولی یكی از دو شاهبال مكتب اصفهان (آژند 1385: 149) محسوب می‌شود.
صادقی بیک افشار، متخلص به صادقی (940- 1017ه.ق) شاعر، نویسنده و نگارگر برجسته دوره صفوی است كه به واسطه هنرش به منصب كتاب‌داری شاه عباس اول مفتخر شد. وی افزون بر نقاشی دهها نگاره، 107 نگاره برای نسخه ارزنده انوار سهیلی، تصویر كرده ‌است. صادقی‌بیگ در زمان خودش از چنان شهرت و اعتباری برخوردار بود كه آثارش خرید و فروش و حتی به دیگر كشورها ارائه می‌شد. در این رابطه محمدطاهر نصرآبادی از قول ملاغروری شاعر روایت كرده است: من قصیده‌ای در مدح صادقی گفتم و در قهوه‌خانه‌ای بر وی خواندم، هنوز قصیده به آخر نرسیده بود که مسوده آن را از من گرفت و گفت بیش از این تاب شنیدن ندارم، سپس برخاسته لحظه‌ای بعد بیامد و پنج تومان به دستاری بسته با ده صفحه کاغذ که خود از سیاه‌قلم طرح کرده بود به من داد و گفت تجار هر صفحه کار مرا به سه تومان می‌خرند که به هندوستان برند، مبادا ارزان بفروشی و عذر بسیار خواست و برفت (نصرآبادی 1378: 39).
صادقی بیك همچنین بالغ بر ده اثر به نظم و نثر تالیف كرده است كه از آن میان در تذکره «مجمع‌الخواص» و رساله «قانون‌‌ الصور نقاشی» به طور خاص به هنر و هنرمندان و شرایط اجتماعی و فرهنگی دوره صفوی می‌پردازد. تذكره مجمع‌الخواص وی که به سال 1016ه.ق. به زبان تركی جغتایی نگاشته شده به معرفی بیش از سیصد نفر از سخنوران دوران شاه اسماعیل صفوی تا دوره شاه عباس اختصاص یافته است. یکی از مشاهیر معرفی شده در این اثر، خواجه غیاث‌الدین نقشبند است که صادقی در معرفی وی چنین آورده:
اهل شیراز و از اولاد سعدی قدس سره است. هنرهای زیادی دارد اولاً در فن نقشبندی و شعربافی می‌توان نادر دوران و فرید زمانش خواند. شاهان و شاهزادگان ایران و توران کالای اختراعش را طالبند. در چابکی و نیرومندی و کمانگیری نظیر ندارد و با اینحال کم‌آزار و مهربان است. حقیر بعد از شکست استرآباد در یزد بخدمتشان رسیدم و علاوه بر همدمی بشرف هم خانگیشان هم نائل شدم. اگر یک روز مهمان نمی‌داشتند آنروز طعام و شراب بر ایشان گوارا نمی‌شد. برای اینكه مدح زیاد اغراق نباشد به بیان طرز شعر و عبادت و طاعت مشارالیه اكتفا می‌كنم. همه گونه شعر می‌گوید و چنان بدیهه گوست که صد بیت مسلسل می‌گوید و شنونده نمی‌فهمد که بالبدیهه گفته است. متجهد و شب زنده‌دار است. این ابیات از اوست:
من كه در یزد رشك اقرانم
از هنر برگزیده یزدانم
هنری نیست چون سخندانی
هم هنرمند و هم سخندانم
گرچه در فن نكته پردازی
زیب ایران و رشك تورانم …
(صادقی بیک 187:1327).

همانگونه كه در متن آمده، صادقی حاصل مشاهدات و مواجهه حضوری خود را از شخصیت غیاث‌الدین نقشبند بیان نموده و از همدمی و هم خانگی با وی در یزد پس از شكست استراباد یاد کرده است. در سایر منابع تاریخی نیز بیش از این به ارتباط میان این دو هنرمند توجه نشان داده نشده است. به نظر می‌رسد خواجه غیاث‌الدین در زمان خود به واسطه هنرش از چنان شهرت و اعتباری برخوردار بوده که هنرمند نام‌آوری چون صادقی در جستجوی حامی مدتی با وی همدم و هم‌خانه شده است. یادآوری می‌شود پس از مرگ شاه اسماعیل و دوران حکومت سلطان محمد خدابنده، روند حمایت دربار از هنرمندان متوقف و اغلب كارگاههای درباری برچیده شد و هنرمندان به ناچار در جستجوی حامی به دیگر شهرها و یا حتی هند عزیمت كردند. به این ترتیب حامیان هنر در این دوره از شاه به شاهزادگان، حكام محلی و حتی درباریان تغییر کرد از سویی دیگر در شكل ارائه هنر هم تغییراتی رخ نمود و به جای تهیه نسخه‌های نفیس هنری كه حاصل کار گروهی از هنرمندان بوده و در مدت زمان طولانی تهیه می‌شد، نقاشی بر صفحات تك‌‌برگی یا رقعه رواج یافت که در بازارها توسط دلالان آشنا به هنر خرید و فروش و گاه حتی به خارج از كشور منتقل می‌گردید. در این شرایط اجتماعی و فرهنگی صادقی نیز که از هنرمندان کارگاه دربار بود برای یافتن حامی مناسب به شهرهای مختلف سفر کرد تا به گفته خودش پس از شکست استراباد به یزد رفت و در آنجا تحت حمایت خواجه غیاث نقشبند به امنیت رسید. خواجه غیاث احتمالا می‌بایست از چنان شخصیت و جایگاهی برخوردار بوده باشد كه توانسته هنرمندی ممتاز و پر آوازه چون صادقی بیك را جذب كند. در حالی كه صادقی با محمد بیك امانی حاكم شهر یزد آشنایی و مراوده داشت و وی اغلب صادقی بیك را که به عنوان یك هنرمند و شعرشناس شهرت داشت به حضور خود می‌خواند تا سروده‌هایش را گوش دهد. صادقی در مجمع‌الخواص درباره محمد بیک چنین آورده است: مردی است ترك وضع و عابد و صالح و پرهیزگار. با وجود ترك منشی به مطالعه مقدمات رغبت دارد و شعر نیز میگوید. تخلصش امانی است. وقتی حاكم یزد بود گاهی از روی التفات حقیر را برای استماع اشعارش به مجلس خود می‌خواست و از افاداتش مستفیض می‌شدم (همان :37).


علت آنکه چرا صادقی بیك كه نزد برخی از مهمترین شخصیت‌های هنری و ادبی چون مظفر علی و میرصنعی و فضائی همدانی آموزش دیده و نقاش و سخنوری تواناست به خدمت خواجه غیاث نقشبند رغبت نشان داده است و نه محمد بیك، جای تامل دارد و برای پاسخی آن نمی‌توان متصور شد مگر اینکه باور داشته باشیم شخصیت ممتاز و هنرمندی چون غیاث‌الدین چنان شهرت داشته كه موجب این توجه و ارادت شده است. معلوم و مشخص نیست صادقی به طور دقیق چه مدت در یزد ماند و در آنجا به چه كار اشتغال داشت، محتمل است این شهر برای مردی با چنان استعداد و جاه‌طلبی و مهارت دیگر چندان گیرایی نداشته كه در حدود سال 993 ق. این شهر را ترك كرده و به هواداران رو به رشد شاه عباس پیوست. (ولش 1385 :70- 81)
اما حاصل این دوره همنشینی و همكاری بین دو هنرمند چه بوده است؟ در هیچ یک از منابع تاریخی پاسخی برای این پرسش نمی‌توان یافت. لیكن اثری از صادقی بیك (تصویر 1)که به شیوه فرنگی نقاشی شده، باقیست كه می‌تواند برای این مطالعه راهگشا گردد. صادقی بیك از نخستین هنرمندانی است كه آثاری به اسلوب فرنگی‌سازی نقش زده. تصویر مورد نظر كه اکنون در یك مجموعه خصوصی در موزه هنری فاگ محفوظ است یك اثر اروپایی است كه طبق مرقومه آن برای غیاث نقشبند كار شده است. احتمالا این اثر با موضوع تجلی را صادقی بیك پیش از سال 988 ق. از روی گراوور نقاشی هلندی به نام استاد بندرولز (Master of Bandroles ) كه تا حدود سالهای 1475-1470 م. در شمال غرب آلمان كار میكرده( تصویر 2)، تقلید كرده است.
در مرقومه این طراحی صادقی بیک چنین آمده است: « این دو صورت به روش استادان فرنگی است جهت ارشاد پناهی نادرالزمان خواجه غیاث نقشبند مرقوم گشت. مشقه العبد صادقی كتابدار» این نوشته كه البته بدون تاریخ است به علت و انگیزة هنرمند برای این نقاشی و كپی‌برداری او از استادان فرنگی اشاره می‌کند. بعید نیست كه غیاث‌الدین نقشبند این گراوور را در آرشیو طرحهای منسوجات خود داشته و آن را در اختیار صادقی به منظور رونگاری و تهیه نمونه‌ای گذاشته باشد (آژند 1385: 196 )
اثر صادقی با طرح اصلی تفاوتهایی دارد. اثر بندرولز گراووری است سیاه و سفید كه صحنة گفتگوی فرشته با قدیسه‌ای (احتمالاً حضرت مریم) را در فضای بسته داخل یک مکان‌ نشان می‌دهد. صادقی بیك ملهم از این گراوور و با حفظ ساختار اصلی یک نقاشی آبرنگ بر روی كاغذ تصویر كرده است. در این رابطه می‌توان به تغییر شكل قرارگرفتن دو پیكره، حذف دیواره‌های پیرامونی، تیركهای سقف، كفپوشهای زمینه، پنجره، میز، گلدان و سایر جزئیات در پس‌زمینه اشاره نمود. به نوعی می‌توان گفت در اثر صادقی پیكره‌ها در فضایی نامشخص قرار گرفته‌اند. از دیگر موارد قابل مطالعه، اسطوره‌زدایی و تقدس‌زدایی از اثر اصلی می‌باشد كه با حذف بالهای فرشته و هالة دور سر هر دو پیكره قابل مشاهده است. به عبارتی، می‌توان گفت این عوامل باعث تغییر مضمون دینی و محتوای اثر وی شده است. متن نوشتة نوار دست چپ فرشته نیز چون برای نقاش به دلیل تفاوت فرهنگ و زبان خوانا نبوده حذف و به اشكالی خطی تبدیل شده است. اما نقاش با انتخاب رنگهای آبی و سبز برای رنگ‌آمیزی لباس پیكرة در حال مطالعه بر تقدس وی تأكید کرده است.
مشخص نیست غیاث نقشبند به چه علت و برای چه منظوری این اثر را برای رونگاری به صادقی‌بیک سفارش داده، اما خود شاهدی تصویری است بر همنشینی و همكاری این دو هنرمند و جنبه‌هایی تازه از شخصیت غیاث‌الدین نقشبند را نمایان كرده و نشان می‌دهد که خواجه غیاث‌الدین در زمان خودش حامی و پشتیبان هنرمندان بوده است. افزون بر این به هنر نقاشی اروپایی آشنایی و توجه داشته است و شاید حتی نمونه‌ آثاری به شیوه اروپایی نقش زده و تهیه كرده باشد که یا از بین رفته و یا هنوز در موزه و یا مجموعه‌ای ناشناخته و پنهان است و مرور زمان و پژوهش‌های دیگر پرده از این راز برخواهد داشت.

منابع
آژند یعقوب، 1385، مكتب نگارگری اصفهان، انتشارات فرهنگستان هنر.
اسكندر بیك منشی، 1350. تاریخ عالم ارای عباسی، به كوشش ایرج افشار، تهران، امیركبیر.
صادقی کتابدار، 1327، مجمع‌الخواص، ترجمه: عبدالرّسول خیّامپور، تبریز: بی‌تا.
كنگرانی، منیژه، بیش متنیت در نقاشی ایرانی، مجموعه مقالات هنر تطبیقی، فرهنگستان هنر
مفید مستوفی بافقی، محمد، 1340،جامع مفیدی ج 3 به کوشش ایرج افشار انتشارات اسلامی تهران .
نصرآبادی، محمّدطاهر 1378، تذکرۀ نصرآبادی، به کوشش: احمد مدقّق‌ یزدی، یزد: دانشگاه یزد.
ولش، آنتونی، 1385، نگارگری و حامیان صفوی، ترجمه روح الله رجبی، انتشارات فرهنگستان هنر.

قبلی «
بعدی »

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *